loading...
Love
hamid بازدید : 8 یکشنبه 17 آذر 1392 نظرات (0)

داستان

 

هری و جینی دارن به آهنگ لاو استوری گوش می دن و در حالتی بسیار عشقولانه به سر می برن...ناگهان موبایل هری زنگ می خوره و جو عشقولانه ی محیط به هم می خوره...

هرمیون(پریشان و مستاصل):الو الو هری خودتی؟

هری: الو هرمیون تویی؟ آره منم هری چی شده؟

_هری به دادم ببرس رون داره منو می کشه...(گریه می کند و ادامه می دهد) یک عالمه کتکم زد و چوبدستیمو گرفت و منو توی اتاق حبس کرده و خودش گذاشته رفته هری به دادم برس...

_چرا حبست کرده؟ غلط کرده خودم حسابشو می رسم...

_با هم دعوامون شد ...حالا قضیه اش مفصله تو رو خدا زودتر بیا منو نجات بده بعدا همه چی رو کامل برات تعریف می کنم...

_باشه باشه اومدم

_باشه خداحافظ

پس از حدود ربع ساعت هری به خونه ی رون می رسه چوب دستیشو جلوی قفل می گیره و میگه الوهومرا... و درباز می شه و وارد خونه میشه و داد می زنه:

هرمیون هرمیون کجایی؟ توی کدوم اتاقی؟

_من اینجام توی اتاق خودمون

_هری اتاق را پیدا کرد و در را با طلسم الوهومورا باز کرد و هرمیون را دید که با سر و صورت زخمی و بدن کبود روی تخت افتاده ...هری شروع به مداوا کردن زخم های هرمیون کرد و در طول اون مدت نگاه های نسبتا معنی دار هرمیون را نا دیده گرفت :

هری تو خیلی خوبی من زندگیمو مدیون تو هستم نمی دونم با چه زبونی ازت تشکر کنم ولی نمی دونم رون رو چی کار کنم هری من ازش می ترسم...اگه بفهمه من به تو زنگ زدم منو می کشه...

هری با حسی کاملا برادرانه: مگه شهر هرته جرات ندارهتو فعلا امشبو بیا خونه ی ما تا من با رون صحبت کنم...

هرمیون که رضایت کاملا در چهره اش احساس می شد با نگرانی ای دروغیتن رو به هری کرد و گفت:هری تو مطمئنی که جینی از این موضوع ناراحت نمی شه؟

_نه چرا باید ناراحت بشه جینی خیلی زن خوب و مهربونیه و تو رو مثل خواهرش دوست داره فکر کن می خوای بیای خونه ی برادرت...

هرمیون اصلا از مثال برادر و خواهر و تعریف هری از جینی خوشش نیامد او هری را مثل برادر خود نمی دانست.......

_هری سکوت هرمیون را مایه ی رضایت دانست و گفت:چرا معطلی راه بیفت بریم ممکنه رون برسه و خوب نیست اینجا باشیم

هرمیون گفت:نهد هری خونه ی شما نه هر چی باشه جینی خواهر رونه و حق رو به اون می ده این وسط من تنهام (گریه ای ساختگی کرد )و ادامه داد:بابام مریضه مامانم نمی تونه ازش مراقبت کنه غصه ی اون ناتوانش کرده هری من جز تو هیچ کسو ندارم تو رو خدا تنهام نذار...

هری که دلش برای هرمیون سوخته بود گفت:باشه پس وسایلتو جمع کن بریم هتل...

قند توی دل هرمیون آب شد وگفت:یعنی شب پیشم می مونی؟

_چی؟من؟ نه من باید برم خونه پیش جینی آخه اون تنهاست...

هرمیون سرخورده شد اما باز هم دست بردار نشد:خوب یک  شب که هزار شب نمی شه امشبو پیشم بمون می ترسم رون منو پیدا کنه و دمار از روزگارم دربیاره...

_چی داری می گی؟ اگه رون تو رو پیدا کنه که بدتره من پیشت باشم حالا فعلا بیا بریم بعدا درموردش تصمیم میگیریم.

سپس به هتل رفتند هری یک اتاق برای هرمیون گرفت و به اصرار مکرر او ساعتی پیشش ماند در کافی شاپ هتل نشسته بودند و هری پرسید: حالا اصلا دعواتون سر چی بود ؟

_هیچی والا...بابای من مریض بود و مامانم نمی تونست درست ازش مراقبت کنه منم به رون گفتم که چند روز مامان و بابا بیان خونه ی ما و من از بابا نگهداری کنم اما رون یک دفعه به هم ریخت و هر چی فحش بلد بود نثار من کرد و بعدشم...

هری گفت: چه طوره من الان یه زنگ به رون بزنم و یه جا باهاش قرار بذارم و با هم صحبت کنیم ها...؟

هرمیون جیغ زد: نه هری...مگه می خوای منو تو رو بکشه الان نه بذار یه مدت بعد هری یه خواهش دیگه هم ازت دارم اینکه به جینی هیچی نگی بلاخره اون خواهر رونه وممکنه...میدونی که چی می گم بلاخره اونم سر یه سفره با رون غذا خورده و...

حرف های هرمیون آنشب از جنس دیگری بود

اما هری جلویش ایستاد:نه هرمیون اگر رون همچین رفتاری با تو داشته دلیل نمی شه جینی هم زن بدی باشه اون خیلی مهربونه و منو دوست داره منم همین طور....

هرموین که احساس خطر می کرد گفت: وای چه قدر ساده ای هری...مگه منو رون با هم مشکلی داشتیم؟ اما یک دعه اینجوری شد... از کجا معلوم جینی یکدفعه اینطوری نشه؟هری من به خاطر خودت می گم نمی خوام به روزگار من دچار بشی...نباید به جینی محبت زیادی بکنی اینا همشون همین جوری ان منم اول همه ی عشقم رو نثار رون کردم حالا هم حالو روزم اینه

هری احساس بدی داشت او جینی را دوس داشت اما از طرف دیگر حرف های هرمیون... هری نمی دانست باز هم مثل قبل به جینی محبت کند یا به حرف های هرمیون اعتماد کند کمی که فکر کرد دید تا حالا زیادی به او بها داده اگر اخلاق رون در او هم رسوخ کند چه؟ نباید به او رو می داد باید زهر چشمش را می گرفت....

نگاهی به ساعتش کرد ساعت 5/12 نیمه شب بود از هرمیون خداحافظی کرد و به طرف خانه راه افتاد  جینی منتظرش بیدار نشسته بود تا شام را با هم بخورند  اما هری با پرخاشگری او را از سر خود باز کرد و گت بیرون چیزی خورده و می خواد برود بخوابد جینی آنشب خیلی ناراحت شد اما آن را به حساب خستگی هری گذاشت و چیزی نگفت بد اخلاقی هری تا فردا صبح و روزهای آینده هم ادامه داشت جینی چیزی نمی گفت و هرمیون هم هر روز گوش های هری را از بدی گفتن از جینی پر می کرد و بایش دلبری می کرد تا جایی که هری حس کرد دیگر از جینی خسته شده و حتی در لحظه ای جنون اور هم حس کرد به هرمیون وابسته شده یا نمی دانست عاشقش شده ....در این میان رون به دنبال هرمیون می گشت و نشانه ای از دعوایشان بروز نمی داد و هرمیون هم چنان از هری می خواست چیزی درباره ی امکان او به رون نگوید یک روز وقتی هری در حمام بود جینی برای اولین بار موبایل هری را برداشت و اس ام اس هایش را چک کرد که حاوی اس ام اس های فراوانی از هرمیون بود:

 

*هر کسی گفت برای تو می میرم دروغ می گوید من راست می گوییم که حرفم این است برای تو زنده ام....

 

*به اندازهی تمام مو های سرم دوستت دارم

 

                                    امضاء هرمیون باموهای پرپشتش

 

*شما طبق قانون 22 عاشقی به حبس ابد در قلب من محکومید آیا اعتراضی دارید؟

 

*هری بیا دلم برات تنگ شده دارم بدون تو می میرم

 

*اگه قرار باشه 80 روز دور دنیا بگردم روز 80 بار دور تو می گردم چون تو دنیای منی

 

*به خاطر شباهتت به ماه دل به تو دادم با این تفاوت که ماه سه حرف داره ولی تو حرف نداری...

 

*1-2-3- بوم بوم بوم      این دل من بود که از دوریت ترکید

 

سر جینی گیج رفت  چشمانش سیاهی رفت دیگر نتوانستبقیه ی اس ام اس ها را بخواند باورش نمی شد هری به او خیانت کند... هرمیون... او همیشه هرمیون را دوست خودش می دانست اما حالا .... اشک از چشمانش جاری شد و به روی موبایل ریخت از خانه زد بیرون و تصمیم گرفت موضوع را به رون بگوید... مدتی بعد خود را جلوی خانه ی رون دید محکم در زد رون کسل بود  حال جینی را پرسید و این که چرا چشمانش قرمز است؟ جینی صاف توی چشمان رون نگاه کرد و همه چیز را گفت رون نمی دانست چه کار کند خون جلوی چشمانش را گرفته بود با خشم گفت:کجاست؟هری کجاست؟

جینی که ترسیده بود گفت:ح...حموم....رون می خوای چی کار کنی اما رو ن به طرف در به راه افتاده بود و جینی هم دنبالش... رفتند تا به خانه ی هری رسیدند رون در را شکست و داخل شد و......

هری و هرمیون داشتند گل می گفتند و گل می شنیدند رون مانند گرازی وحشی به هری حمله ور شد و خواست هری را بکشد که هرمیون جیغ کشید و رون را در اقدامیسریع و خشمگینانه کشت جینی جیغ کشید و طلسمی به طرف هرمیون فرستاد و هرمیون هم از خود دفاع کرد و دوئل آغاز شد هرمیون و جینی سرشان گرم بود که هری از موقعیت استفاده کرد و از محل متواری شد...هرمیون و جینی هم از یکدیگر شکایت کردند هم اکنون هرمیون به جرم یک فقره قتل و آسیب رساندن به جینی و جینی به خاطر آسیب رساندن به هرموین در زندان هستند و همچنان خبری از هری نیست....

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 55